جدول جو
جدول جو

معنی این تا - جستجوی لغت در جدول جو

این تا
این یکی، این
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُ رُ)
رود ارن تاس، نام رودی در سوریّه که آنتیگون شهری در کنار آن بنا کرد و نام آنرا آنتی گونیا نهاد. (ایران باستان ص 2049). ارن تس
لغت نامه دهخدا
(اُ رُ تِ)
نام کوه الوند بیونانی که در اوستایی ائورونت باشد. (ایران باستان ص 178)
لغت نامه دهخدا
اسمی است که مصریها به داریوش داده اند و آن تریوش نیز نوشته اند. (ایران باستان ج 1 ص 479 و ج 2 ص 987)
لغت نامه دهخدا
(عَ نِ ثَ)
قلعه ای است استوار و رستاقی است بین حلب و انطاکیه، مشهور به دلوک بوده و دلوک رستاق آن باشد. این قلعه اکنون از اعمال حلب است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
اینطرف و این کنار، (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان قائد رحمت بخش زاغه شهرستان خرم آباد و 110 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(اُ رُ)
یکی از افراد خاندان هخامنشی و یکی از بهترین سرداران ایران بزمان اردشیر دوم هخامنشی. وی در جنگ کوروش صغیر با اردشیر دوم شرکت کرد ولی خواست به کوروش خیانت کند و با این مقصود به او پیشنهاد کرد هزار نفر سوار به او دهد، تااو بدستۀ سواره نظام اردشیر، که آذوقه و علیق را معدوم میکرد، ناگهان بتازد. کوروش پذیرفت و او پس از آن نامه ای بشاه نوشته خدمات سابق خود را یادآور شد و خواهش کرد که شاه بسواره نظام خود امر کند او را مانند دوست بپذیرند. شخصی که مأمور رسانیدن نامه بود، آن را نزد کوروش برد. او ارن تاس را احضار و توقیف کرد. بعد مجلس مشورتی از هفت نفر رجال درجۀ اول خودتشکیل داده فرمود او را محاکمه کنند و در همان وقت بسرداران یونانی گفت سپاهیان یونانی را تحت اسلحه درآرند. ارن تاس محکوم به اعدام گردید و تمام حضار و حتی اقربای او برخاسته کمربند او را گرفتند. کزنفون گوید که موافق عادات پارسی این اقدام دلالت میکرد بر اینکه متهم محکوم به اعدام شده و حکم را اجرا خواهندکرد. اشخاصی که میبایست در پیش او بخاک افتند (یعنی پای او را ببوسند) ، در این موقع نیز بخاک افتادند، اگرچه ارن تاس نمیدانست که میخواهند او را بکشند (در اینجا سخنان کزنفون متناقض است. اگر گرفتن کمربند علامت اعدام بود، چگونه نمیدانست ؟) بعد ارن تاس را بچادر آرتاپارت، که باوفاترین مستحفظ کوروش بود، بردند و از این ببعد دیگر کسی او را ندید و کسی از روی یقین ندانست، که چگونه او را کشتند. (ایران باستان صص 1010- 1011). و رجوع به فهرست ایران باستان شود
لغت نامه دهخدا
(اُ رُ تِ)
والی ارمنستان بزمان اومن. (ایران باستان ص 2013)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اینجا
تصویر اینجا
این مکان این موضع این محل، در این هنگام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از این سال
تصویر این سال
امسال هذه السنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از این سر
تصویر این سر
این دنیا این جهان عالم مادی مقابل آن سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از این ور
تصویر این ور
این طرف این جانب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی تا
تصویر بی تا
بدون تا و چین، یکتا فرد بیمانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اینما
تصویر اینما
هر جا هر کجا هرجا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایستا
تصویر ایستا
ثابت، استوار، پابرجا، مقاوم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از این گاه
تصویر این گاه
الان
فرهنگ واژه فارسی سره
اکنون، الان، این لحظه، حال
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نخی که چوب اول خیش را به هم وصل می کند تا یوغ از جای خود خارج
فرهنگ گویش مازندرانی
در حالت نشسته روی باسن چرخیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
زیر پایین، زیرباسن
فرهنگ گویش مازندرانی
کدام یک، اشاره به دور یا مجهول، کدامین
فرهنگ گویش مازندرانی
کدام یک
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی جنگلی بین شهرک دریا بیشه و روستای ونوش که به آن خوش
فرهنگ گویش مازندرانی
این دفعه، این قسمت
فرهنگ گویش مازندرانی
این طرف، این سوی
فرهنگ گویش مازندرانی
این دفعه
فرهنگ گویش مازندرانی
این دفعه، این طرف
فرهنگ گویش مازندرانی
ناشتا
فرهنگ گویش مازندرانی
اتراقگاه شبانه ی دامها در حین کوچ
فرهنگ گویش مازندرانی
این قسمت، این طرف
فرهنگ گویش مازندرانی
کدام یکی کدامین، اشاره به نزدیک
فرهنگ گویش مازندرانی
این تا
فرهنگ گویش مازندرانی
باف ای از گیاه مردابی که بیشتر جهت آویزان نمودن ظروف محتوی
فرهنگ گویش مازندرانی
پشمی، از پشم
دیکشنری اردو به فارسی